کد مطلب:162573 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:310

شکل ها
آن جا كه دشمن، زیرك است و حتی در لباس دوست فرومی رود و چهره های گوناگونی از خود نشان می دهد، و هر لحظه به شكلی در می آید، ناچار درگیری با او هم شكل عوض می كند.

این درگیری، گاهی در تمام جبهه ها و در مقابل تمام سنگرهاست، اما، ریشه ای ندارد و بر پای محكمی استوار نیست. نیازهایش را تامین نكرده و در نتیجه مجبور است كه امتیاز بدهد.

گاهی در یك جبهه و در برابر یك سنگر است، اما در همین قسمت ریشه ای و عمیق است.

گاهی نه وسیع و گسترده است و نه عمیق و ریشه دار، سطحی و یك جانبه است، همچون یورش آذرخش.

گاهی از وسعت و از عمق برخوردار است، گسترده و ریشه دار است. نیازها را می شناسد و برای تامین همه ی آنها می كوشد.

فقط به داشتن هدف پاك و مقدس قانع نیست، كه راه را می شناسد.

و پاها و وسیله ها را همراه دارد، و از نقشه و طرح كلی هم، برخوردار است.

این چنین درگیری عمیق و وسیعی، ناچار متحرك و پویاست، در برابر هر جبهه، جبهه ای دارد و در برابر هر سنگر، سنگری، و حتی در نقطه های ضعف دشمن سنگرهایی می سازد و از راه های غفلت او، وارد قلعه می شود و دشمن را در درون خود، درگیر می سازد و سازمانش را به هم می ریزد. به این قانع نیست كه فقط سنگرهای او را جلوگیر باشد. به این قانع نیست كه مدافع باشد، بلكه مهاجم است و ابتكار عمل را در دست دارد.

این درگیری، دیگر در قالب اسم های فردی و اجتماعی و فرهنگی... نمی گنجد و با یك پا راه نمی رود.


اگر بخواهیم در یك كلمه برای این درگیری وسیع و عمیق و متحرك و پویا اسمی بگذاریم، از كلمه ی وسیع و عمیق و متحرك و پویای «جهاد» نمی توانیم بگذریم.

این جهاد، روشنگری و فریادگری و پنهان كاری و درگیری نهایی را در خود دارد.

این روشنگری محدود نیست. در میان دوست و دشمن، بزرگ و كوچك، زن و مرد، باید راه بیاید، لیهلك من هلك عن بینة و یحیی من حی عن بینة. تا آنها كه نابود می شوند از روشنی و آگاهی نابود شوند و آنها كه حیات می گیرند از آگاهی و روشنی، حیات بگیرند.

و فریادگری، گاهی به خاطر رسوا كردن دشمن است و متزلزل كردن او، و گاهی به خاطر به دست آوردن یاور است و ایجاد زمینه برای خود.

در هر حال، این فریاد باید در باد نباشد و از حلقوم ناشناس نباشد كه فریاد در باد و فریاد ناشناس، سودی نخواهد داشت.

و این است كه ابوذر فریاد می زند نه دیگری. چون این ابوذر است كه زبانش پشتیبان دارد و رسول آن را به همه شناسانده است. و باز همین ابوذر است كه در زمان عثمان فریاد می زند، نه در زمان شیخین، - ابوبكر و عمر - كه زمینه ها آماده نیست و فریادش، فریادی در باد است. كه در این هنگام نوبت پنهان كاری است.

و پنهان كاری، در چنین دوره هایی مطرح می شود، كه فریاد ناشناس است و مجهول و تنها و در میان گردباد و طوفان.

و این پنهان كاری را نباید با بی كاری، اشتباه كرد، و این سكوت را نباید با سكون در هم ریخت، كه آنها ساكت هستند، نه ساكن، و پنهان كار هستند، نه بی كار.


و درگیری نهایی، آن وقت بار می دهد كه هدف شناخته و شناسانده شده و راه ها تا قله، ارزیابی گردیده و نیازها و وسیله ها به دست رسیده و نقشه ها آماده گشته است.

هنگامی كه نیازها، نیرو و نفرات و رهبری، تامین نشده باشند، ناچار هنگام درگیری باید امتیازها داده شوند. آنها كه در موقعیت متزلزلی هستند و پایگاهی ندارند، ناچار به هر چیز چنگ می زنند و با هر كس قرار می گذارند.

و این است كه اگر عمری در راه تامین نیازها صرف شود، بهتر از این است كه در انتظار قراردادها به آخر برسد و چشم به راه دیگران باشد.

آنها كه نیازها را تامین نكرده اند، بر فرض اگر گل بكارند، در باغ بیگانه كاشته اند، و اگر خرمن هایی به دست بیاورند، به انبار بیگانه سرازیر كرده اند.